صبح زود با شوهرم رفتیم حموم دخترم خواب بود
بعد خواهرشوه م اینااومدن دم خونمون ک باهم بریم بیرون شهر
دخترم تو ماشین گفت عمه مامان بابام باهم رفتن حموم من خواب بودم بیدارشدم دیدم نیستن اصلنم گریه نکردم..
خداروشکر شوهر خواهرشوهرم همون لحظه پیاده شد بره نونوایی
وای مارو میگی اب شدیم
پسر خواهرشوهرمم زد زیز خنده 😁