کیا به دوست داشتن همسرشون شک دارن؟

اره ديگه گفته حاملم بچم بي بابا نشه و از اين حرفا ديگه

ميگم بچشون ١٨ سالش بود جدا شد زنه

البته هموز بعد ٣ ٤ سال مرده طلاقش نداذه

ولي خودشو از اون مرد و اون خونه راحت كرد

واسه اون هیچ فرقی نمیکنه

الان ک حرف نمیزنم باهاش مثه  مجردا صب ب خودش میرسه میزنه بیرون شب میاد توو اتاق جدا میخوابه

همین دیگه

طلاق نمیدن ک

این عذابش بیشتره

واسه خودت ارزش قايل باش

مجبور نيسي هر شرايطي رو تحمل كني

بهش بگو هم من سختمه هم تو

جدا ميشيم مثل ٢ تا ادم متمدن تو به زندگيت و خوشگذروني و دختر بازي هات برس

منم ي زندگي جديد رو شروع ميكنم ك لياقتشو دارم

منم همینو میگم ده سالم با این بگذره که چی بشه ؟ تنها باشم بهتره اگه ا؟لو اخر میخوام جدا شم جدا میشم مم حتی با یه بچه یه ساله هم شده جدا میشم ولیذاینم بگم میمیرم براشا تا الان خیلی گفتم جدا میشم ولی فعلا موندم ببینم دعا محبت بگیرم ببینم ادم میشه مشهدیا اگه هستین یه جارو بگم برین منکه نمیتونم برم اونجا ده پونزده تومن ولی عالیی 

من بهش گفتم تا خونه فروش بره و مهرمو بدی خونت میمونم تا اونموقع شبا میام بغلت سک س بینمونم معنی نداره وقتی تو دوستم نداری برو بیرون نیازتو برطرف کن 

من میگم اگه واقعا میخوام جدا بشم چرا بمونم اگه زندگیم میدونم دو روزه چرا خودمو تو این زندگی پیر کنم ولی خ وابستم خیلی در حد مرگ دستو پام از دوست داشتن غسه بی قرار میشع 

چه فايده دوس داشتني كه ادم احساس خوشبختي نكنه؟

همون منم همینو میگم دوس دارم بچه دار شم شوهرم با عشق بهم نگاه کنه ولی همه اینا رویاس حتی با من بچه نمیخواد دو دله 

نه تو‌دوران بارداری نه بعد زایمان و نه اون یکماه و نیمی که پام تو گچ بود هیچکاری نکرد

البته تقصیر خانوادمم هست چون کمک‌حالمن شوهرمم بدعادت شده

اشتباه منو نکن زبانی اینقد میگفت منم میگفتم الکی میکی تا اینکه بچه هامون بدنیا اومد همش به اونا میگفت دیگه محبت کلامی رو کاملا فراموش کرد الان حتی یبارم نمیگه