اگه مجبور به انتخاب بشین شوهرتون یا خانواد تون

ولي من حسم اينطور بود 

منم خانوادمو خيلي دوس دارميه روز نرم خونشون صدبار زنگ ميزنن چرا نمياي دلم تنگ شده 

ولي براي من شوهرم يه چيز ديگه ست

تو اين دنيا بهترين حساي دنيا رو شوهرم بهم هديه داده 

براي خوشحالي من هركاري كرده .تا حالا براي هيچ كس انقدر مهم نبودم

شيش ساله باهميم و هرسال عشقم بهش بيشتر ميشه حتي از پدرمادرم هم بيشتر 

براي همينه اونو ترجيح ميدم چون يه روز نديدنش ديوونم ميكنه

قطعا حرف همسرم و خونوادش واسم خیلی مهمه😊تو تمام سال های دوستیمون وقتی شرایطم پیچیده بود جایی که پدر مادر هردو تنهام گذاشتن و من هیچکسو نداشتم اول خدا بعد همسرم که اونوقتا دوست بودیم به دادم رسید.زمانی که خانوادش هم متوجه اوضاع شدن میتونستن واقعا اذیت کنن ولی خواهر شوهرام عین یه خواهر هوامو داشتن.مادرش برام مادری کرده و...سعی کردن بهترین مجلس رو واسم بگیرن بهترین خرید که جلوی اقوام این سوتفاهم‌پیش نیاد که چون پدر مادر ندارم واسم ارزش قایل نیستن.من به شوهرم مدیونم و خونوادشو از خونواده از هم‌پاشیده خودم خیلی خیلی خیلی بیشتر دوست دارم❤

 دقيقا منم خونمون نزديك بابام ايناست همينجوريم 

حتي شوهرمم مثل باباي خودش ميدونتش 

چه مادر بي احساسي 

قبل ازدواج هم اينطور بوذ؟

قدر شوهرتو بدون و هميشه پشتش باش تا اونم پشتتو خالي نكنه

منم دقيقا همينطورم يه لحظه جواب ندادنش روانيم ميكنه بعضي وقتا به فكر اينكه يه لحظه نباشه ميزنم زير گريه ولي نميدونم چرا تمام دنيا رو برام بزارن رو كفه ترازو بابام يه كفه صددرصد انتخابم بابامه

عزيزم😍سايه ش هميشه بالاسرت باشه 

شايد محبتش خيلي بيشتر از بقيه ي اعضاي خانواده و شوهرته

قبل ازدواجم هم زیاد محبت نمیکرد.مثلا ۱۳سالم بود رفتم اردوی شلمچه و جنوب.دوستام همش ماماناشون زنگ میزدن حرف میزدن یه ساعت،ولی مامان من تو یه هفته یکبار هم زنگ نزد.وقتی هم برگشتم خونه همه پدر و مادرا اومده بودن دنبال بچه هاشون،من خودم پیاده رفتم خونه دیدم بابام یه گوشه خوابیده مامانمم تو اشپزخونه گفتم سلام سرشو برگردوند بزور سلام داد و مشغول کارش شد.انگار رفتم سرکوچه و برگشتم😑

اره همه میگن هرکی جای شوهرم بود یه ساعت هم نمی موند ولی اون همیشه پشتمه،مثل همه دعوا و بحث داریم ولی بازم همو دوست داریم

عزيزم🥺چقدر بي احساسن .

😔😔

ممنون عزیزم☺

انشاالله توام خوشبختیت پایدار باشه