آخه نمیدونی شوهرم قبلا چجوری بود باهام اصلا نمیزاشت پامو رو زمین بزارم میگفت بیا بزار رو چشم من ولی الان هرکاریم براش میکنم بازم ناراضیه من ک واقعا تصمیم گرفتم بی محلش کنم چون اصلا دیگه حوصلشم ندارم تو بارداری و زایمانم و بعدش خونی به جیگرم کرد ک وقتی به عقب بر میگردم و مرور میکنم میگم واقعا این حد از صبر و تحمل تو وجود خودم تو تمام عمرم ندیده بودم.
اما الان بخاطر اینکه طفل معصومم توی تنش بزرگ نشه سکوت میکنم ولی بخاطر ارامش خودم دیگه بهش محل نمیدم باور میکنی اگه بدونم حضانت بچمو میده بهم همین الان حاضرم حتی کل جهیزیه و مهریمو بهش بدم و جداشم 😕