شوهر من خیلی وابسته به خانوادشه باید هی باهاشون در ارتباط باشه

هر کی از یه چی میناله، من دوس ندارم اینجوری، از همه چی میخواد سر در بیاره.

چرا به مادر همسرت توهین میکنی می گی افریته!!!!!

اگر توی زندگیتون دخالت نکنن چه اشکالی داره روزی چند دفعه زنگ بزنید یا بزنه ...این نشون دهنده اینکه دوستون دارن نگران تونن..با هم مهربون باشید

تو این کارا متاسفانه اصلا تعادل نداره. همممممش از من گله میکنه چرا نمیای، ولی زنش میدونم که اصلا دوس نداره من برم😐

علاوه بر اینکه باید با هم مهربون باشیم باید یاد بگیریم وقتی از زندگی دیگران خبر  نداریم وقتمو با نظر دادن در موردش هدر ندیم.

شوهر منم همین طوره هرجای دنیا باشه باید به مامان جونش زنگ بزنه مسافرت دونفره نداشتیم همه جا خونوادش باهاشه امشب بهش گفتم منو شام ببر بیرون

 بخدا برام ساندویچ خرید هنوز از گلوم پایین نرفته گفت میخوام فرداشب به مامان بگم شام درست نکنه مرغ کنتاکی بخرم 

هرظهر که میشه بعد از ناهار باید بره مامانش رو ببره خونه مادر بزرگش

توی همه کاراش هم مامانش و خونوادش فضولی میکنن مثلا اگر شوهرم دو دقیقه بره توی حیاط میرن دنبالش ببینن داره چکار میکنه 

منم مثل تو خیییییییییلی ناراحتم فک میکنم توی انتخابم اشتباه کردم

لطفا سیاست داشته باشین 

به جای اینکه بگین چرا دم به دقیقه با خانوادت تلفنی ارتباط داری بهش یاد بده که چه چیزی رو بگه چه چیزی رو نگه 

مثلا میرین رستوران 

آروم به همسرتون بگین خیلی خوش گذشت اما دوست ندارم هیچکی بدونه ما امشب رستوران بودیم این خوشحالی بمونه یه راز بین من و شما 

باور کن اگر همون لحظه شوهر شما با مادرش صحبت کنه این موضوع رو اصلا نمیگه 

خوب آخه همسرای شما 

یه روزی پسرای قند عسل مامانشون بودن 

اینقدر سخت به هر قضیه ایی نگاه نکنین 

اونا هم آدمن 

دوست دارن با خانوادشون در ارتباط باشن 

تا زمانی که این ارتباط لطمه ایی به زندگی شما نمیزنه به خودتون اجازه دخالت تو این رابطه رو ندین

من خودم اگه یه روز با مامانم صحبت نکنم خیلی برام سخت میشه 

مامانم مثل یک بمب انرژیه برام 

شوهر منم خونوادش شهر دیگه ای هستن. هر روزم بای مامانش تلفنی صحبت میکنه اکثرا هم خودش به مامانش زنگ میزنه. 

خوب چه اشکالی داره. به دلت بد راه نده. پسرشونه و قرار نیست که چون ازدواج کرده ازش انتظار داشت همش فکر زنش باشه و برای خونوادش وقت نذاره. 

این حساسیتها بعدا برای خود آدم دردسر میشه. اتفاقا هر وقت شوهرم شبها میاد ازش میپرسم با مادرت حرف زدی یا نه حالش چطور بود و فلان. گاهی حتی خودم یادش میندازم. هر چند وقتم مثلا ۳ یا ۴ هفته یه بار میره شهرشون. اگه بتونم منم میرم اگه‌ نتونم نمیرم تنها میره ۲۴ ساعته یا ۴۸ ساعته برمیگرده. به نظرم این حرفها دیگه مال دخترهای کم و سن و ساله قدیمیه که زود عروسی میکردن مثل بچه ها رفتار میکردن. دخترهای الان که پخته تر ازدواج میکنن نباید از این صحبتها داشته باشن

شوهر من که هرصب باید بزنگه و اوناهم فوضول سوال میکنن شوهرم باید جواب بده

برو خداروشکر کن استارتر جان من تو شهر شوهرم اینا زندگی میکنم مغازه شوهرم چسبیده به خونه مادرش صبح و ظهر و شب اونجان یه روزم بریم شهر.من حتما تلفن میزنن بهش که کجایی کی میای

مارال جون ناراحت شدی عزیزم گفتم به مادر شوهرت نگو عفریته اون دوستون داره..هر کی میاد نی نی سایت پست میزاره معلومه که بقیه نظر میدن ....اگه دوست نداری کسی درباره زندگیت نظر بده پست نزار.موفق باشی