ادامه دردسر های مهمونی😢😢😢😢😢

ممنون.. نمیدونم چ مرگمه دارم همه کار میکنم ک بتونم ببخشم فراموش کنم آروم شم ولی نمیشه مثل ی زخم همیشه باز لعنتی داره جونمو میگیره

وای خداروشکر یکی فهمید چی میگم.. واقعا خوشحالم میفهمی ک بیشعورن.. دوستام هی میگن همه جا همینه یا بچه بیاری خوب میشن سخت نگیر حساس نباش

ولی اصلا حساس نیستم مسئله عجیب بودن خانواده بهروز.. عجیب نیستن؟ من طلاق بگیرم میشم 6امی

هر 5تا برادر بیتا ی طلاق داشتن

میدونی بهروز در کل آدم بدی نیست سر خیانت هم بقول دوستم فقط اجازه عذر میخام بابت این حرف فقط اجازه ریدنش دست خودشه حق طلاق حضانت.. همه چی محضر آشنا بود همه چی گرفتم ازش اصلا نمیدونستم ی سری حقوق مث حق امضا، ولی مادرش.. انقد بعد اون قضیه خوشحال بود زنگ میزد صبح کله سحر مادر بیا دوتایی صبحانه بخوریم فقط خودت بیاییاااا.. با دمش گردو میشکوند.. اینستا هم ما مشترک داشتیم بیتا هی اصرار داشت جدا باشه من مخالف بودم آخرم ی خط مخفی گرفت.. خیانت در حد چت بود ولی من خیلی زود فهمیدم روز دوم بود ک متوجه شدم ن اینکه زرنگ باشم نه بهروز دست وپا چلفتیه خودش تابلو بازی درآورد... 

خانوادش نمیدونن😂😂

کلا اینستا حذف کردیم هردو.. تلگرامش هم رو گوشیم دارم.. اره امشب بودن.. بلاخره مهمونی اول تموم شد

همیشه امروزی بودم.. لایت مو همیشه عوض میکنم.. لباس تکراری به هیچ عنوان نمیپوشم جلوشون.. پاکسازی، باشگاه، رقص یوگا شنا هم میرم... بیتا موسسه زیان داره ولی میرم سفیر زبان.. امسال بخاطر کنکور کم کردم باشگاه اینارو البته 

مهمونیا شده دیر برم بدون آرایش ونامرتب نمیرم 

انقد زرنگ بازی درآوردن من چشمم باز شد دور از جونتون گاو بودم حق وحقوق نمیدونستم چیه 

خونه بیتا ک رفتیم حرف بزنیم من رفتم اتاق دراز بکشم حالم بد بود گوشیم گذاشتم رو ضبط.. دیدم چقد زرنگ بازی دارن به بهروز میگن طلاهاشو نده بهش.. بهش بگو واسه همه چی اجازه شوهر لازم حتی از خونه بیرون رفتن

واسه مشاورم که پلی کردم اون گفت برو حق وحقوقت بگیر محضری 

بهروز هم اولش راضی نمیشد گفتم به  پدرم میگم.. از پدرم خجالت میکشه... ی بار اون اوایل دعوامون شده بود رفتم خونه بابام، بابام رفت دنبال بهروز بعدم دو سه روز نگهمون داشت شبا بهروز میبرد خونه باغمون زنونه مردونه میکرد