اره دقیییقااا..ما عروسی کردنی مامان و بابام زیاد سخت نگرفتن..منم میگفتم تک پسره دیگه اونام تنهان.ولی وقتی جداشدیم اومدیم خونه خودمون ب قول تو تازه میفهمم زندگی ینی چی..تازه میگم کاش از اول جدا بودیم..
ادم با مامانشم حرفش میشه چ برسه ب مادرشوهر..مادرشوهر من با اینکه خیلیم بد نیست، ولی زبون تندی داره باهاش نمیساختم.. الان راحت شدم..انتظار کنیزی و کلفتی هم دیگه ازم ندارن