2737
2734
عنوان

مشکل با مادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 284 بازدید | 24 پست
خيلي ي س فرق ميذاره بين اولادش.تاجايي كه خود شوهرمم ي بار گفت احتمالا من از يه مادر ديگم اين بزرگم ك ...

شوهر منم اینو میگه یه مدت من عادت داشتم تا یکی اذیتم میکرد میگفتم هه از اولم میدونسم سرراهیم شوهرم یبار جدی این حرفو زد ولی بازم من میگفتم خونوادتن اشکال نداره ول کن

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

منم کلن با خونواده شوهرم مشکل دارما ولی خدایی هنوزم بهشون احترام میذارم و مث خونواده خودم دوسشون دار ...

من میگم آدمارو نمیشه عوض کرد که،پدرشوهر من تو ۵۰ سال پیش مونده میگه دختر میره غریبه میشه عروس میاد خودی میشه،آخه مگه از عروس یا داماد خودی درمیاد مردک نادان  بعدش همونه دوستداره بهم دستور بده و منم بگم چشم.اما من یه روز بهش اعتراض کردم و باهم جنگیدیم  

  
2728
پس هنوز نشناختیشون 😄 منم  دوسشون داشتم اما وقتی شناختم.....

من شناختمشون ولی با تمام کارا دوسشون دارم چون از این دید نگا میکنم اگ یبار خونواده منم این کارارو کنن چی؟!شوهرم باید هرجا رسید بد خونوادمو بگه؟! واسه همین بازم بهشون تا جایی که در توانمه احترام میذارم

شوهر من ورشکشت شد...در حدی که بدهی میلیاردی بالا آورد....خدا اون روز رو نیاره ‌..واقعا حالمون تا سر حد مرگ بد بود....حالا مادرشوهرم به جای کمک و یا حداقل سگوت هر روز یه گله و دعوای جدید درست میکرد.....مادرشوهرم: چرا سارا اومد کم کار کرد؟؟؟ چرا ماماتش فلان کرد؟؟ چرا خواست فلان کار رو فلان جور انجام بده؟؟؟ چرا کم میاد؟؟ چرا کم دعوت میکنه؟؟ چرا فلانی بهش توهین کرد به جای سکوت و دستبوسی  رفته به پسرم گفته ؟؟چرا باباش چپ نگامون کرد؟؟؟ آخرشم همه مراسمات رو با دعوا و گریه خراب کرد و حرف خودش رو به کرسی نشوند...و تبعیض های شدید و سرکوفت های دختراش به من....

میدونی شاید اگه اوضاعمون معمولی بود اینقدر دلم نمیشکست و ازش متنفر نمیشدم ولی تو بدترین و سیاه  ترین روزهامون که دشمنم به حالمون اشک میریخت و من به پای پسرش مونده بوده بودم و جدا نشدم به جای سکوت و حمایت هیچ جوره کوتاه نیومد.و دست از حرفاش برنمیداشت...

گور بابای همه ی اونایی که زندگی رو برام تلخ کردن از این به بعد فقط انرژی مثبت   ......هدف اصلی زندگیم تا عید....... لاغری  .....من بالاخره نفرین چاقی رو در هم میشکنم  
پس هنوز نشناختیشون 😄 منم  دوسشون داشتم اما وقتی شناختم.....


نه اینجوری نگو

همه مثل هم نیستن،مثلا من الان سه ساله عروسشونم،هیچی از مادرشوهرم ندیدم،خانم خوبیه

بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤

ما از اول عین دوتا رفیق بودیم. تاپیک چتامون هست 

تو اکثر تاپیکام سعی میکنم اگه چیزی بلدم یادتون بدم یا چیزای خوب رو باهم فرهنگ سازی کنیم باید دست به دست هم بدیم و همدیگرو آگاه کنیم.ما زنیم. از ما قوی تر فقط خداست. راستی اگر قابل دونستید اینستا فالوم کنید shaghayegh_pourahmadi@
2738

میدونین منم خیلی سختی کشیدم خیلی حرفا شنیدم همه خرجا پای شوهرم بود بخاطرش عروسی نگرفتم ی جشن یلدایی با پول شوهرم گرفتن پتویی که شوهرم خریده بود برام کادو اوردن اولین روز که اومدم سر خونم حموم بودم میگف زنت تو خونس ج مارو نمیده بد شوهرم رفته بود بشون گفته بود کلن زدن زیرش ۱۰ میلیون پول توی کارتش بود گفتم ی میلیون بده لطفا بد از اخرین قسط بت پس میدیم ما ۱۷۰۰ حقوق میگیریم ۱۶۰۰ داریم قسط میدیم وسیله رو که ازتون نخواستیم عروسی که نخواستم خونه رو هم که با وام ازدواج من رهن کردیم گفت نمیتونم بردارم حساب بلند مدته واسه خونه میخوام بد مادرشوهرم اومد گفت پول نداریم اگ بیرونمون کنن عین تازه عروس دومادا هرروز میرفتن کافه و رستوران ولی بخدا من یبارم با شوهرم نرفتم که پول کم میاریم آخر ماه میدونن دکتر میریم و با پولی که بابام میریزه داریم زندگیمونو میچرخونیم ولی هربار زنگ میزنن وسایل خونشونو شوهرم بخره با پول من...دستور میدن فلان دکتر و برو ولی هنوز پولمونو پس ندادن اونروز با تمام اینکارا و این حرفا شوهرم راضی نیست زیاد رفت و آمد داشته باشیم باهاشون وگرنه باز من میرفتم میگفتن اگ ما زیاد نمیایم خونتون بگردین ببینین خودتون چه اشتباهی کردین نگین به ما سر نمیزنن درحالی که من حتی نگفتم چرا خونمون نمیاین خودش یهو گف شوهرم پول سودی گرف واسه ماشین اینا ازش گرفتن گذاشتن پیش خونشون دوباره شوهرم گرفت ولی هنوزم به روی خودشون نمیارن خیلی چیزای دیگم هس ولی با این حال عزیزن:/

پس هنوز نشناختیشون 😄 منم  دوسشون داشتم اما وقتی شناختم.....

۸ سال میگذره ... زن مهربونیه اخلاقای خلاف میلم داره یکم زبونش تند و تیز و تمیز نیست اما مهربونه دلش عین گنجیشکه از ته قلبم دوسش دارم

گر نگهدار من آن است که من میدانم ..... شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد .....صلوات لطفا 😍😍😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز