2733
2734
عنوان

نمیدونم این یه مشکل اساسی هست یا؟؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1741 بازدید | 37 پست
خوب خیلی منتظر موندم خودش در مورد مکالمه حرف بزنه
آخه این روزا یا بحث پیرامون مراسم پدر بزرگشه یا آوردن باباش تهران و احوالپرسی در مورد اون
منم فکر کردم خواهراشن داره در مورد اونا حرف می زنه
گفتم خوب یه کلمه می گه فلانی بود
ولی اون جواب منو بد داد
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد * و از دست اجل بسی جگرها خون شد *کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی*احوال مسافران عالم چون شد
به نظرمنم بایدبیشترموقعیت شناسى میکردی خانمی
مسلمه بااین شرایطی که میگی بنده خداخیلی توفشاره
رابطت بادومادشونم قطع کن
به اون چه که خبرببره بیاره!
برات مشکل دارمیشه به نظرم!!!!!!



توزندگی مشترک گذشت حرف اولو میزنه
البته همسرتونم باید مراعات کنه
حتماباهاش توشرایط مناسب صحبت کن
خصوصاکه جلوی بچه ها اصلاخوب نیس عزیزم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

عزیزم اصلا نگران نباش

شما کار اشتباهی نکردی.. سوالت بجا بود...اخه توقع نداشتی که همچین جوابی بشنوی بابت یه سوال معمولی.
عکس العمل همسرت بد بوده و به شما برخورده.
من احتمال میدم همسرت در حالت عجز بسر میبره.
مونده بین شما و خانوادش.
شاید دلش میخواد در همچین شرایطی شما هم در کنارش باشین.
اخه هم پدرش وهم مراسم پدربزرگش..وشما در کنارش نیستین.
اگه میتونی مرخصی بگیر و با پسرت در مراسم شرکت کن.

دیگه اس ام اس نده بذار موضوع سرد بشه.

ایندفعه کوتاه بیا,به حساب موقعیت و شرایط بد همسری بذار.
ولی خب بایدم نشون بدی که دیگه حاضر نیستی همچین برخوردی رو تحت هر شرایطی بپذیری.

CafeMom Tickers


CafeMom Tickers
سلام
*فطرس* و janty عزیزم
ممنون از نظراتتون
الان موندنش شهرستان سه روز طول کشیده
منم با 2 تا بچه و اذیت های اونا و سر کار اومدن دیگه واقعا کلافه شدم
از دیروز منم دیگه نه اس دادم نه تل زدم
اونم که از اون روز تا الان هیچ
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد * و از دست اجل بسی جگرها خون شد *کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی*احوال مسافران عالم چون شد
من که تنهایی نمی تونم دو تا بچه رو راه بندازم برم
بهش هم پیشنهاد دادم برم مراسم خودش قبول نکرد
انگار از خدا خواسته بود
دیروز مادرش رو برده اکو قلب
شما می گین چجوری باید نشون بدم که دیگه حاضر نیستم همچین برخوردی رو تحت هر شرایطی بپذیرم.
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد * و از دست اجل بسی جگرها خون شد *کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی*احوال مسافران عالم چون شد
فکر کردی دعوای زن و مرد حتما باید سر موضوع حادی باشه؟

شما پیش خودت میگی حرف بدی نزدی. بعضی دوستان هم تایید کردن ولی من نوعی میگم حرف شما حالت بازجویی داشت. وقتی کسی خودش رو مقصر ندونه رفتار و عصبانیت طرف مقابلش رو خیلی شدید و بی مورد میبینه.

حالا شاید همین حرف رو زمانی میزدی که شوهرت همچین مشغله فکری نداشت ایشون هم خیلی خوب جواب میداد.

من خودم خیلی سعی میکنم نپرسم چون اگه چیزی باشه که لازم باشه بدونم خود همسرم میگه. 1 یا 2 باری بوده که پرسیدم کی بود؟ ایشون هم گفته شما نمیشناسیش. منم اصلا حرفی نمیزنم.
مامان مانی و ماهان اینکه تقصیر کی بوده دیگه مهم نیست
چرا اینقدر اس میدی و زنگ میزنی؟
بذار با سکوت و دوری از هم اوضاع عادی بشه و یکم هر دوتون سرد شید
اگر هدفی برای زندگی، دلی برای دوست داشتن و خدایی برای پرستش داری خوشبختی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حس ششم بیا♡

نگار_00 | 9 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز