دیروز شوهرم رفته خونه برادر شوهر .به دستور پدرشوهر بعد جاری خواسته یه دیس اونم اندازه یه نفر غذا بده مادرشوهر دو تا دیس اورده گفته هر دو تا رو پر کن قیمه هم دوتا ظرف بزرگ داده به شوهرم😁 میگفت جاری داشته خودشو میخورده عصبانی شده بوده .هی مادرشوهر بهش میگفته بیشتر بریز 😁 بعد چلو قیمه ها نذری هم مادرشوهرم بوده هم جاریم باهم پخته بودن بعد صبح ما رو دعوت کرده بودن که ناهار همه هستن شما هم بیاین 😐