بچه ها من طبقه بالای مادرشوهرم زندگی میکنم،،ب طور کلی آدم زبون داری نیستم ،7 ساله عروس این خونواده شدم،تک عروسم،مادرشوهرم خیلی متلک میگه ولی تا حالا اینجوری باهام دعوا نکرده و فحش نداده بود،،من مشکل دارم و بچه دار نمیشم و رو همین حساب خانواده شوهر بیشتر میتونن بهم تیکه بندازن ،توی این 7 سال زیاد ازشون حرف و متلک شنیدم ولی چون خودم دختر آرومی هستم و زبون دار نیستم همیشه کوتاه میومدم تا اینکه دیروز رفتم برا عاشورا خونه مامانم و دیشب هم اونجا موندم ( البته کل ماه محرم با خانواده شوهرم میرفتم هیئت بجز دیروز )امروز صبح با مامانم اینا رفتم ازمایشگاه ازمایش دادم (من تو سیکل ای وی اف هستم)ساعت 10 و نیم برگشتم خونه خودم ،توی پله ها خواهرشوهرم ک مجرده رو دیدم و سلام و احوال پرسی کردم باهاش بعدش رفتم خونه خودم ،،یدفعه دیدم از پایین ی سر و صدایی میاد ،رفتم دم در ببینم چ خبره دیدم مادر شوهرم هرچی فحش از دهنش در میاد داره نثار من میکنه،،شوکه شدم ک چی شده مگه،دیدم فحش میده ک دختره ی فلان فلان شده وقتی از خونه مادرش بر میگرده نمیاد دم در ما ی سلام بکنه احوال منم بپرسه و بعد بره خونه خودش،اون دخترشم کمکش پشت من فحش میداد