امروز یکی از فامیلامون مراسم داشت توی خونه حوصله ام سر رفته بود با مامانم رفتم دیدم یکی از فامیلامون که قبلا با ما خیلی رفت و آمد داشتن اومدن کنارم سلام کردیم و حال و احوال توی همین بحثا یهو من و برای پسرش خاستگاری کرد به مامانمم گفت بعدش گفت پسره مرخصی بگیره بیاد میان خاستگاری حالا مامانم میگه قبول کنه بابام میگه نه منم سنی ندارم ولی از اون موقعه که اومدن گفتن مامانم مغزمو اسفالت کرده پسره دانشجوِ دانشگاه ازاد تهران داره پزشکی میخونه قیافشم خوبه معمولیه بیشتر بانمکه اخلاقش تا اونجایی که ما دیدم خیلی شوخه ولی معلومه دختر بازه ولی اخلاق خوبی داره ولی من میگم قبول نکنم چون سنی ندارم هنوز وقت دارم و این اولین خاستگارمه ذوق دارم😂😐اینم بگم ۱۷ سالمه ایا قبول کنم یا نکنم