بچه ها ي مدته ك خيلي باشوهرم دعوامون ميشه سرچيزاي الكي البته جريان داره شوهرم از اون ادماي دهن بينه ك هرچيو قبول ميكنه مامانش اومد٢٠روز خونمون سعي كردم نهايت مهمون نوازي رو ب خرج بدم اما بعد ك رف ديدم شوهرم از اين رو ب اون رو شده و هي ميگه تو ابروي منوبردي و فلان چيزو گفتي و....يكمم بهونه ميگيره وحالا منم ي پسر دوستله دارمو باردارم ازخيلي جهات مشكل داريم اما نميخوام زندگيمو از دست بدم از راه محبت و دعوا و همه چي وارد شدم اما شوهرم عوض شده انگار حالا ي ترفند ي كارخلاقانه ميخوام ك يكم توجهش بهم جلب شه انگار دارم افسردگي ميگيرم حتي ب خودكشي ام فك كردما