ما سه ساله خوراکمون باهم بود تازه مستقل شدیم.تا رسیدم شروع کرد ب اینکه شما نباید منتظر دعوت من باشین اینجا خونه خودتونه هروقت دلتون خواست بیاین خونه ما.بعدش هی تند تند میگه اون یکی عروسام دورن شما نزدیکین باید زود زود بیاین سر بزنین.منم گفتم مامان من بدون دعوت جایی نمیرم.بعدش هی میگه عروس فلانی همش تو خونه مادرشوهرشه منم گفتم زیاد قاطی شدن هم خوب نیست.بنظرتون چطور جواب دادم
آدم خوبی نیستم اما خدا هرچی خواستم بهم داده.مرسی خدا🌹
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته