دیشب باهاش حرمیزدم خودش امد پیویم بعد یه سلام علیک خدافظ من خستم
رفت
رفتم تو تل پیوی گفتم چراناراحتی چیزیت شدع
ان بود جواب نداد
خسته بود اما نیم ساعت تل پلاس بود
من احمق دیشبو کلی نگران بودم نکنه اتفاق بدی افتادع
یه مدتیه یجوریه
گاهی شک میکنم که حتی دوسم داشته باشه
انتظار داره من همچیشو تحمل کنم غر غراشو اما اون حتی ۱ دقع ام نمیتونه ازاون رفتارایی که بامن میکنع تحمل کنه
بخدا هواشو دارم خیلیم زیاد
ببین عزیزم من حقو میدم به شوهرت
باید تو وضع و اوضاع یکم درکشون کنیم
شوهرمن از صبح تا شب کار میکنه تو این زمان حتی وقت نمیکنه ی زنگ بزنه چند بارم با زبون خوش بهش گفتم من دلتنگت میشم ی زنگی بزنم بهم چون باهاش اروم حرف زدم اونم با ارومی بهم توضیح داد چرا نمیتونه زنگ بزنه یا چرا نمیتونه ج پیاممو بده ناراحتم نشدم من بهش زنگ میزنم به نظرم خیلی شما خیلی تند برخورد کردی
خودشم تند برخورد کرد دیگع
[QUOTE=97640526]اسی خیلیییی بد حرف زدی ب شدت بد! یکم
اون خوب شد من بد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
