روزی ک حس کردم عاشق شدم همه جوره قبولش کردم کار نداشت زندگی نداشت پول نداشت با همه شرایط قبول کردم که مردونگیم بهش ثابت کنم دوسش دارم کل جهاز خانوادم خرید وام ازدواجم خونه رهن کردم عروسی مامانم گرف بالاخره با دردسرهایی ک تو عقد داشتیم دعوا و بحث وخانواده کنار اومدم رفتیم سر خونه زندگیمون سرکار نرف کار نکرد تلاش نکرد باز کتکم میزد تحقیرم میکرد ب کل خانوادم فش میداد یهویی میگرفتش چون بهش میگفتم چرا سرکار نمیری منو بدبختم کردی حالا با این حال کنار اومدم عاشقش بودم خودم سرکار رفتم خرج خونه و زندگی و اون و خودم و اجاره خونه و قسط همه چی میدادم اینقدر داغون بودم میدیدم چقدر مردا برای زنشون تلاش میکنن اون فقط میخوره و میخابه واقعآ دیگ زورم گرف دیدم اون میخوره و میخابه و من از صب تا شب سرکار شبم همش کتک میخوردم وفش و هزار تا بدبختی قدرم ندونس میگف عاشقتم برام هیچ کار نکرد آخر با هزار بدبختی تصمیم گرفتم طلاق بگیرم گفتم بهش مخالفت کرد ولی چن بار گفتم بعد اومد چون گفتم توافقی هیچی نمیخام فقط برم 1 سال هم نگذشت از عروسیمون زودی کارامون شد تو یه چشم بهم زدن اونم هی قهر میکرد بیشتر مواقع میرفت خونه ی مامانش ده روز یک ماه میموند منو تنها میزاشت منم ب خانوادم نمیگفتم چون تو رو همه وایسادم گفتم میخامش روش نداشتم بگم خانوادشم یبار نیمدن پادرمیانی کنن فهمیدن دارن جدا میشیم با کمال میل تو دادگاه جلسه مشاوره میومدن تو این دوران هی زنگ میزد توروخدا فرصت بده چند بار باز فرصت دادم اومد خونه ولی کار نکرد دیگ کلا رفتیم محضر تمومش کردم توافقی بدون هیچی، الانم واقعا نابودم داغونم افسردم این همه بدی بم کرد نامردی کرد من هنوز 20 سالم نشده بیوه شدم یه حالی هم دیگ ازم ن میپرسه نمیگ مرده ای یا زنده صب تا شب پروفش چک میکنم خیلی دلتنگشم همش میگم کاش زندگیم خراب نمیکردم کاش کار میکردم و زندگیم میچرخوندم ولی ولش نمیکردم میدونم دلم چرت و پرت میگ ولی نمیدونم چرا اینجوریم الان قشنگ 2 ماه از طلاقم گزاشته و من برگشتم شهرم، من شیراز بودم اون کرج ازدواجم کردم رفتم اونجا حالا ک برگشتم دیگ نمیتونم هیچوقت ببینمش حتی اتفاقی دارم میسوزم و میسازم از این ورم خانوادم حمایتم نمیکنن میگن چون جداشدی دیگ خرج زندگیت با خودته باید کار کنی اگ پول تو جیبی برا خودت میخای کمکم نمیکنن منم ک افسردم نمیتونم سرکار برم تمرکز هیچی ندارم هی با خودم میگم کاش مهرم نبخشیده بودم واقعا بدبختم حالا نمیدونم چیکار کنم بنظرتون برگردم باهاش چون دلم پیششه اون هیچ تلاش نکرد از عقد تا طلاقمون 2 سال گذشت ولی خو هیچ تلاش نکرد بنظرتون چیکار کنم....