همشو همین اول میگم
عاقا پنجشنبه عروسی بود ساعت سه دخترمو گذاشتم پیشمامانم رفتم ارایشگاه موهامو شینیون خطی کردم
لباسمم لباش عقدمو پوشیدم حالا عکسشو میزارم ببینین
خب منو شوهرم زود تر رفتیم عروسی البته بعد عروس دوماد دخترمو بعدش مامانماورد ک اذیت نشه
از همون اولی ک جاریم منو دید چشمغره میرفت برام
هیچی دیگه زدن و رقصیدیم موقع کیک شد
کیکو خود عروس دوماد میبریدن میدادن با مادر جاریم
بعد باید میرفتی جلوی سفره عقدشون کیکو بگیری
مادر بزرگ من ک عمه مادرشوهرم میشه بهم گفت برو برام کیک بیار من خودم کیک نمیخواستم
زنعموم گفت اگ تونستی برا منم بیار
من رفتم کیک بگیرم براشون مادر جاریم کارد کیک بریو گذاشت زیر گلوم گفت من ب تو کیک نمیدم لولی خانوم جلو همه😐😐😐
منم صاف گفتم نخورده کیکت ک نیستم برگشتم سر جام برادر شوهرم کیک برداشت اورد سر میزم کلی معذرت خواهی منم گفتم برا خودم ک نمیخواستم جلو برادر شوهرم دادمشون مامن بزرگو زنعموم..
بعد دوست جاریم اومده بهم میگه لباست اصلابرا عروسی مناسب نیست بیشتر ب دردتو خونه میخوره
منم گفتم نظرتونو نخواستمک نظر میدین
گفت اگ لباس نداشتی میرفتی از این صد تومنیا میگرفتی منم گفتم مشکلش قیمتش نبود چیزی پسندم نشد
جاریم قبل عروسیش میگفت موهامو میخوام رنگ کنم و اینا ک نکرد
حالا جمعه عروسی پسر همسایمون بود جاریمم همراهمون اومد وسط عروسی حالش بد شد
خودش بهم گفته بود از اول عقد رابطه داشتن
به نظرتون حاملس؟
چون کسی جز خود خانواده هامون نمیدونس عقدن
تو عروسی اومدن خطبهسوری خوندن