یه نفر عقده ایی گفت داستان میبافی که اینقدر لفت میدی تا مارو سرگرم کنی منم گفتم اگه اعصابش نداری چرا اومدی داری پیام میخونی بعد اون تاپیک ترکید
داستان از این قرار بود تو مهمونی خواهر شوهرم مامتو کوتاه رو زانو پوشیده بودم داشتم سفره باز میکردم چون مهمونیخودمونی بود وبرادرشوهرام وداماد بودن وپدر شوهر وقتی خم شدم شوهرم اروم صدام کرد که شلوارت پارست حواست هست مانتوت کوتاه خم میشی حواست به خودت باشه منم از لحنش ترسیدم هنوز مردی نبود داخل منم از سادگیم برداشتم قضیه رو موقعه شستن ظرفا تهریف کردم برا جاریم ،جاریم بد برداشت کرد وبه طور خلاصه که داداش چون خودش دقتش بالاست به تو حساس مام از این به بد جلوش باچادر میگردیم وکلیم ناراحت که چرا اینطوری گفته یعنی من اگه جایم دیده بشه داداش بدش میاد من داداش مقل برادر خودم میبینم کلی توهین که شوهرت نظر بد داره به خاطر همن به تو گیر داده حالا بیا حالیکن بابا خشکم پاره بوده اگه شوهر تو بود نمیگفت که جاریم گفت نه شوهر من اگه باتاپم جلوش بگردی نمیفهمه چون دقت نمیکنه براش مهم نیست وکلی تعریف از خودشون،منم داشت رگ غیرتم به جوش میومد جوابش دادم که شوهرم میدونه من حساسم به خاطر همین تذکر داده بعدشم بهتر شوهر ادم تذکر بده تا پدر شوهر ومادرشوهر ،میگفتم کلی جر وبحث واخرش گفتم بحث سر خشک شلوار من جاریم قهر کرد ومنم قهر رفتیم سی خودمون من زودتر رفتم چند وقت بعدم دیدم ومحلم نداد منم اهمیت ندادم اما خوب یه چند روز خودش جمه وجور کرد بعد چند روز رفت رو منوال قبل اخه از من راحتر میگرده به قول خودش چاک سینه ویقه وگردن ومچ پا اینا کلا راحتره ،خوب بستگی به خودش داره به ما ربطی نداره اما اره از سادگی من سواستفاده کرد واونطور به شوهرم گفت منم جوابش دادم که شوهر تو رو گوش زن از زیر شال میاد بیرون بدش میاد اونوقت باید بگیم نظر بد داره یا من باید ناراحت بشم ولی کلییه نفس برام بوق بوق کرد ،اخرشم خواهرشوهرم گفتن شاید به خاطر خشک تو یکم خودش جمع وجور کنه حالا شما بگید ایا حرفای جاریم درسته من اشتباه کردم ،
