Iufd یا مرگ جنین در ماه نهم

بچمو تو هفته ۳۴ از دست دادم ای کاش منم باهاش میمردم دارم دیونه میشم

همه میگن یه حکمتی داره آخه چه حکمتی همش درگیر ای کاش شدم ای کاش ای کاش😭

خدایا اگه می خواستی بگیری چرا بهم دادی چررررا

سلام  من صاحب تاپیکم  بعد پنج سال برگشتم 

یه عالمه حرف دارم  اما الان وقت مناسبی نیس 

فقط اینکه رمزمو گم کردم و  ....   

الان بعد پنج سال تمام دردامو که اینجا نوشته بودم خوندم    یعنی تو این چند سال  میومدم میخوندم   اما جیزی نوشتم  

الان دیگه میخوام اینحا باشم   برای کسایی که دردی دارن مثه درد من  کنارشون باشم بدونن زمان میتونه چیکار کنه  

من بعد از جریان زایمان اول   هرچی اقدام طبیعی کردم  نگرفت که نگرفت  تمام ازمایشات ایمنی و هورمونی هم دادم    هیچ مشکلی نداشتم   در اخر  پیجیدن دو بار بند ناف دور گردن جنین رو علت ایست قلبی جنین اعلام کردن    هرچی دارو هم خوردم تخمکام خوب بود اما باز باردار نشدم   حتی لامراسکوپی کردم اما بازم بعدش باردار تشدم تا اینکه  دقیقا یه سال و نیم بعد زایمان اول ای یوای کردم  و بار اول در کمال ناباوری باردار شدم   نه ماه بارداری بسیار سخت از لحاظ روحی داشتم تجسم تکرار تجرله ی تلخ اول دیوونه م کرده بود   هزار بار و مردم و زنده شدم  تا بلاخره در هفته ی سی  و هفت  زایمان کردم  و به خواست خدا دخترم دنیا اومد    

انگار خدا جبران اون همه درد و حسرت و گریه  رو برام کرد  و دختر بهم داد که زبانزد همه ی فامیله    خانم  مهربون  با ادب  دانا و حرف گوش کن   واقعاا خدا سنگ تموم گذاشت برام  و یه فرشته ی زیبا و و خیلی اروم و فهمیده بهم داد  که  یه ماه دیگه پنج سالش میشه   باورم نمیشه گاهی اون روزای کابوس تموم شد و بلاخره به لطف خدا مادر شدم  

الانم قصد دارم برا بارداری اقدام کنم  اما فعلا که طبیعی نشده  

انشالله باز خداوند کمک کنه و برای دخترم یه خواهر یا برادر بیارم  

انشالله تمام کسایی که اینجا نوستن همچین بلایی سرشون اونده خدا بهشون در عوضش یه فرزند سالم و صالح بده تا درداشون تموم شه   فقط مرحم اون زخم  یه بچه س  تو کلتون به خدا باشه عزیزانم منم دعا کنید 

مامان ارسام  میدونم چقدررررر درد میکشی    میدونم چقدر حاس توی دلت و ذهنت خالیه  و تمام ارزوهات نقش بر اب شده  

میدونم لحظه به لحظه چی بهت میگذره  

نیدونم  یاد اون روزای وحشتناک خودم میوفتم  مو به تنم سبخ میشه 

فقط زمان  میتونه آرومت کنه      

الان ۹۹ روز گذشته دارم خفه میشم کی تموم میشه این روزا خستم هر روز خسته تر از روز قبل دلتنگتر از روز قبل 

هنوز جواب آزمایش نیومده نمی دونم علت از دست دادن آرسامم چی بوده

برام دعا کنیم که شاید دلم یه کم آروم شه

این تاپیک واسه سال نود و چهار شاید باورتون نشه من با خوندن پیاماتون الان که ساعت هشت و بیست و یک دقیقه ست کلی گریه کردم امیدوارم الان خیلی شاد باشید 

سلام‌ خیلی خوشحالم که برگشتی و به ما امید دادی خدا دخترقشنگتو برات نگهداره...برای منم دعا کن بعد اون تجربه واقعا تلخ الان دوباره باردارم. روزای سختیه که امیدوارم زودتر تموم بشه برام دعا کنید

سلام عزیزم توکل کن به خدا....بیا از خودت خبر بده . الان دیگه باید اقدام باشی یا حتی باردار باشی 

.

.