نه فرمانده اس
اولین شبی ک بهش زنگ زدن یکی از بچه هاش توی بازداشتگاه بود ناراحتی قلبی داشت حالش بد شده بود
ساعت دو شب توی شهر عریب ولم کرد و رفت تا ساعت ۵ صبح فرداش ندیدمش فقط یه مسیج های کوتاه 😔
دیگ کم کم با کارش اشنا شدم
دوسش دارم ولی مثل امشب خیلی دلم میگیره از تنهایی