2737
2734
عنوان

واقعا خیلیییییی عجبیهههههه!!!

| مشاهده متن کامل بحث + 781 بازدید | 70 پست
فک کنم فقط خودت میخونی

لطفاً تعریف کن من هنوز پیگیر داستانم 

ممکنه تجربت بدردم بخوره

💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

یکی داره فامیلم و صدا میزنه .وقتی صداروشنیدم دلم لرزید به سمت صدا برگشتم و دیدم حدسم درسته مهران بود.خیلی خشک باش برخورد کردم بهم گفت بریم کافه اما گفتم نه ک به زور راضیم کرد البته از اولم راضی بودما خواستم الکی مثلا ناز کنم.رفتیم کافه یکم الکی حرف زدو از کارش و اینا گفت که با لحن سردم ک کاملا ساختگی بود گفتم:اینایی که میگین برام اهمیت نداره کار اصلیتونو بگین یهویی جدی شدو گفت من از شما خوشم میاد.خواستم ببینم نظرتون چیه و از این حرفا .با گفتن این حرفش اشک تو چشمام جمع شد.اگه دوسم داشته چرا این همه سال بی توجهیی؟یکهو جوش اوردم و گفتم الکی حرف نزن اگه دوسم داشته اونموفع بهم این حرفارو نمیزدی منک ه به درد تو نمیخوردم و به قول خودت باید گم میشدم خب از زندگیت رفتم بیرون دیگه پس الان براچی اومدی؟

یهو دیدم سرخ شد بلند شدم برم که با داد گفت بشین ترسیدم نشستم:شروع کرد به گفتن:من از همون اولم میخواستم اما توقع اینکه تو به من بگیو نداشتم با اون کارت دلزده شدم یکم اما بعد از اون حرفا به خدا هرشب خوابتو میدیدم .برات ایت الکرسی میخوندم و دورادور مراقبت بودم.داد زدم:داری مثل خر دروغ میگی پس چرا بعدش چیزی نگفتی:یکهو جدی تر از خودم گفت:چون اهل دوستی نیستم چون ته دوستی اینه که بهم میگیم تو به درد ازدواج نمیخوری و تموم من تورو برای ازدواج میخواستم نه چیز دیگه.درضن من اگه پا پیش میزاشتم اولین چیز به درس خودت لطمه میخورد اینارو بفهم..نمیدونم چرا اما همه حرفاش باورم شد دلم میخواست بپرم بغلش لباساش خیلی بهش میومد و تو اون حالت خیلی جذاب شده بود.بلند شدم و گفتم اگه میخوای از راه رسمی دیگه منتظر نموندم و از کافه زدم بیرون

خدایا به خاطر هرچی دادی و هرچی قراره بدی ممنونننننننننننممممممم
2738

بعد دیدم حبری نشد حدود یکماه شده بود داغون بودم از طرفیم نمیدونستم باید از کی بپرسم شب تولدم بود همه خونمون بودن.منم طبیعتا تیپ زده بودمو خوشگل کرده بودم که یهو دیدم زنگو زدم خونمون طبقه دومه پشت ایفون کسیو ندیدم وقتی اومدن بالا اولین نفر مامانشو دیدم که یه کیک دو طبقه دستش بود ک عکس خودم روش بود و بعدم باباش ب شیرینی و کادو  و مینا با کادو و در نهایت عشقم با گل گلو به سمت م گرفت نمیتونستم حرف بزنم گلو ازش گرفتم.کیکو بریدیم و موقع کادوها شد که دیدم مهران یه حلقه دراورد و بهم داد عین این فیلماام زانو نزد قشنگ وایساد جلوم.خخ.به مامان و بابام نگاه کردم دیدم با لبخند اشاره میکنن که بگیر من گرفتم دستم کردم..پرروام خودتونید .چیه خوب انتظار نداشتین که انگشتمو ببرم جلو خودش دستم کنه؟اونموقع نامحرم بودیم.بعله مهران خان بابا بابام همهنگ کرده بود مامانمم قبلا بش گفته بود ک مهران میخواد بیاد خواستگاری و من خوشم میاد زنگ زدن بگو بیان و این حرفا..بعدش در گوشم گفت کادوی اصلی مونده هنوز

خدایا به خاطر هرچی دادی و هرچی قراره بدی ممنونننننننننننممممممم

بچه ها حوصله ندارم ادامشو بگم فقط بگم که ما به هم رسیدیم درست همونطور که میخواستم حتی لباس عقدمم تو مایه های چیزی بود که توصیفش کردم.و وقتی اون جعبه رو دیدم حیرت زده شدم گفتم شاید به درد شماام بخوره

خدایا به خاطر هرچی دادی و هرچی قراره بدی ممنونننننننننننممممممم

وای خدا داستانت عین فیلما بود    خیلی عجیب بودددد لعنتیییی

رتبه دو رقمی پزشکی کنکور دانشگاه تهران !!!

پسری که دوسش داری بهت بگه دوست دارم !!

با هم ازدواج کنین!! 

کیک دو طبقهه!!!

حلقه ازدواج!!!

خیلی خوب بود دیگه    خوشبخت باشی همیشه   

 ✖ forget who forgets you
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز