یه بار تو دوران عقد من و شوهرم تو اتاق بودیم درو هم قفل کرده بودیم. البته با اونکه کسی خونه نبود، خواستیم اگه کسی اومد یه دفعه نیاد تو اتاق.
خلاصه برادرشوهر کوچیکم بعد از چند روز از سفر برگشته بود و هی زنگ زده بود صدای آیفونشون خیلی ضعیف بود ماهم تو اتاق نشنیدیم.
بعدش با شوهرم دعوا کرده بود. منم خجالت میکشیدم.
من تو دوران عقد خیلی احتیاط میکردم، چون برادرشوهرم مجرد بود میگفتم گناه داره.
در حالیکه یه بار چشمم خورد به داروهاش که رو میز پذیرایی بود. چیزایی بود که مردهای متأهل با چند سال سابقه استفاده میکنن!
اونوقت وقتی ما حتی کنار هم مینشستیم حالا به شوخی مثلا میومد کولی بازی درآوردن و صداشو بلند میکرد بابا، مامانش بشنون که اره جوون مجرد اینجاست، رعایت نمیکنید، چه وضعشه!!!!