تو هفت سالگی ک شدید میترسیدم از امپول
یک بار خاله ام با تهدید کتک زدن بهم منو گرفت و دست و پاهام ب شوخی گرفت
بعد با عصبانیت ب خواهرم(امپول زدن بلده)گفت زود باش
اونم امپولو زد و منم ک شدید ترسیده بودم بالا اوردم و چشام سیاهی رفت
میگن رنگم زرد شده بود از ترس
از اون موقع ب بعد دیگه امپول نزدم
مثلا خاله ام میخواست بهم خوبی کنه
اون موقع ما بچه ها از خاله م میترسیدیم