سلم،بچه ها یه خانمی هست ۲۵سالشه و یه بچه داره ،شوهرش زندانه ،تازه افتاده زندادن البته بود و نبودش انچنان فرقی نداشت ،یه خونه داره که البته خرابه است ن چراغ داره نه گاز درو پیکرم نداره ، شبا تنها میمونه ،خونشم جاییه ک پراز ارازل و اوباشه،میگه به کسی نگفتم شوهرم نیست هرکی پرسیده گفتم خونست