زینک برای اشتهابه دخترم نداده بودبرای من بخاطرقدش داده بود
اخرای یه شیشه س که میدم یه کیلو اضافه کرده ولی
کلا دخترم ریزه حالا حالاها جا داره چاق بشه موقع تولد وزنش 2400بود بعدشم که اومدم بهش برسم پسرمو باردارشدم دیگه راستش خیلی حوصله میان وعده واینجورچیزا نداشتم اونم نمیخورد نمیتونستم هی کلنجار برم باهاش واسه اینه ریز مونده
اره دوتابچه سخته منم دوتادارم سخته هم به خونه برسی هم بچه من ازالان عزادارم که دخمل کوچیکم بزرگ شه چه جورغذای کمکی بدم وقت نمیکنم واقعا.والاتوباززرنگی میگی براشون جدادرست میکنم غذا.دخترت کم وزن به دنیااومده الان چن کیلوئه
[QUOTE=63101654]عذاب وجدان نداره که اخه ادم کارش که فقط بچه داری نیست کلی کارخونه هست هزارتامشکلات
همش دلم واسه دخترم میسوزه اونقدرکه باید براش وقت بزارم نمیشه بزارم مثلادلش میخادشبا حتماقصه بگم براش ولی پسرم جیغ میزنه که نگو دخترم میخاد بغلش کنم تاخوابش ببره ولی پسره همش خودشومیندازه بغلم اونوهل میده اونور خیلی چیزای دیگه ام هست انگاریجورایی ظلم شده بهش
