مهسانی شک نکن که جدایی به نفعته.کسیکه بعد از چند هفته قهر ازت خبری نگرفته یا خیلی لجباز و مغروره یا شدیدا تحت نفوذ خونوادشه یا ببخشید اینو میگم تو و زندگیش هیچ اهمیتی براش نداره که تو زندگی مشترک هیچکدوم از اینا معنی نداره. همسرت با 32 سال سن هنوز به اون بلوغ فکری برا تشکیل خونواده نرسیده پس بیخودی خودتو ناراحت نکن و غصه نخور. خدا رو شکر کن قبل از شروع زندگی مشترک به این نتیجه رسیدی که به دردت نمیخوره. نه اون و نه خونوادش تغییر نمیکنن خودتو تباه نکن. اگه میتونی مهریتم بگیر که بعدا سخت پشیمون میشیا!! دیدم که میگم
![](https://s1.ninifile.com/statics/smileys/s/sm64.gif)
وقتی خونواده شوهر من اومدن خواستگاری خونه ما و با خونواده من و موقعیت پدرم اشنا شدن اب از لب و لوچه شون راه افتاده بود دامادشون به شوهرم گفته بود اگه 10000 تا هم مهر کنن ارزششو داره هم دختر خوبی گیرت اومده هم خونواده خوبی اونوقت ما نه حرفی از مهریه زدیم نه چیزای دیگه.من از همه لحاظ ازش سر بودم ولی اونا همه چیو همونطور که خودشون میخاستن انجام دادن دریغ از یه نظر خواهی از ما.ما هم که شخصیتمون اجازه نمیداد هیچوقت چیزی نگفتیم
الان 10 ساله میگذره از اون روزا تو این مدت تا تونستن اعتماد به نفس منو کشتن طوری باهام رفتار کردن که انگار منه بدبخت مونده بودم خونه بابام اینا لطف کردن منو واسه پسرشون گرفتن تازه خودشونو خیلی سرتر از ما تصور میکنن و تو این مدت هم همش سعی کردن منو اصلاح کنن که نتیجش این شده که شدم یه ادم پوچ احساس تهی بودن میکنم تباه شدم. همه دوستای دانشگاهیم یا یه پست خوب تو سازمانا دارن یا رفتن خارج برا ادامه تحصیل اونوقت من نشستم با یه مشت از خود راضیه تو خالی کلنجار میرم.
نوشته هام خیلی شد ولی میخوام بگم سر حرفت بمون که بعدا پشیمون میشی 2 ماه دیگه هم همه چیو فراموش میکنی
ببخشید سرتو درد اوردم