بچه ها يه شب من فيلم ترسناك ميديم و خونه تنها بودم دوره دانشجويي زن صاحبخونه هم موهاش هميشه ژولي پولي و سيخ بود بعد در ورودي هم شيشه ايي بود نگو من اومدم خونه مثل اسكولا كليدم پشت درمونده اين دربه درم ميخواست بياد بهم بگه كليدو بردارم بعد من همونجا كه تو فيلم صداي بازشدن در تو فيلم اومد ديدم صدا در خونه خودمم ميادد يعني
از ترس بلند بلند ميگفتم خدايا غلط كردم