الان ۲ ساله اصلا دعا نکردم... چون احساس احمق بودن می‌کنم

روشتون رو چرا تغییر ندادید

ببین من بچگی سختی داشتم یعنی همه این مشکلات رو منم با هم داشتم ولی همونجا تصمیم گرفتم برای خودم نزارم ادامه زندگیم اینجوری باشه درسمو خوندم تلاش کردم کار خوب پیدا کنم من واقعا میخواستم زندگیمو عوض کنم خیلی این وسط سختی کشیدم خیلی الان نمیتونم بگم خودم تنهایی این کارارو کردم خدا هر لحظه بهم کمک کرد که شد ولی یه سری از مشکلات از بین رفت ولی یه سریش هنوزم هست چون منم هنوز همون ادمم

مثلا یه سری سو استفاده و برخوردهای بد اقوام هنوزم هست چون من همونم 

میدونستی خداوند در ضعف های ما قدرتشو نشان می‌ده؟

این سختیایی که میکشی قدرت تو در آینده خواهد بود ایمان دارم

درست میگی بعضی چیزا رو باید توی جونی داشت و استفاده کرد ولی وقتی تو نداری میتونی از جنبه های دیگه شخصیتت کار کنی و خودتو بالا بکشی و بهره تو از این زندگی سخت یه شخصیت قوی و مستقل میتونه باشه

ببین دختر عموی من تو ناز و نعمت بزرگ شد وقتی ما اتاق اضافه نداشتیم تا بتونیم درس بخونیم اون یه طبقه خونه دستش بود برای درس خوندن من باسختی می رفتم پشت بوم درس میخوندم

باور کن الان من موفق ترم اونهمه سختی منو زرنگ تر و مقاوم تر بار آورد

الان زندگیمون فرق چندانی با هم نداره

گذشته گذشت آینده رو دریاب تو میتونی تغییرش بدی