2733
2734
عنوان

بعد اینکه عقد کردم این مشکل برام پیش اومد

| مشاهده متن کامل بحث + 496 بازدید | 37 پست
قطفا تا نتونستی از حقت دفاع کنی بچه نیار چون دخالت میکنن 

بخاطر همینه ریختم بهم


من نمیدونم تو دلت چی میگذره ولی حاضرم قسم بخورم ب اون لحظه ای ک کلی درد میکشی و چشمات پر از اشکه، خدا تو رو میبینه " خدا بی دلیل خواسته ای رو تو دلمون نمیذاره "

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

بنظرت سر خونه زندگیم برم این مشکلات حل میشن؟ چون ما بیشتر از اون بچه هاش ک سرخونه زندگیشونن میریم ا ...

ببین دخترم 

بهترین کار اینه به همسرت محبت کنی

روال زندگی خودت رو تغییر نده ، شبیه اونا نشو

خودت باش

بزار یاد بگیرن مثل خودت باهات رفتار کنن

در عوض ، همسرت رو بکش سمت خودت 

مدام گلایه نکن خیلی مختصر بگو که من آرامش رو ترجیح میدم ، سر و صدا و داد و بیداد رو نمیپسندم 


حالا چون عقدین زود به زود میری بعدا که اینهمه نخواهی رفت



یُورولمیشام اِله یورولمیشام کی  اُوزوم اُوزومه یازیخ لیغیم گَلِی

وای دقیقا مشکل منم تو عقد همین بود

چون اونا بلند و زک حرف میزدن منم آروم، حرف خودشونو به کرسی مینشوندن

مثلا آدم میخواد جوابشونو بده آروم یه چیزی می‌گفتم بهشون بعد میگفتن تکرار کن نشنیدیم دیگه نمیتونستم راحت بگم


ولی بعد عروسی یکم بهتر شد، دیدم مادرشوهرم خودشو میژنه به سادگی هر حرفی رو میزنه گفتم منم باید با خودش اونجوری رفتار کنم

با خنده و زیرپوستی حرفم رو میزنم

خیییلی وقتا هم سکوت میکنم، بنظرم بحث باهاش اونم پیش شوهر و پدرشوهرم وجهه خودمو خراب میکنه

وای دقیقا مشکل منم تو عقد همین بود چون اونا بلند و زک حرف میزدن منم آروم، حرف خودشونو به کرسی مینشو ...

دقیقا تیکه کلام مادرشوهرم 

چی... چی گفتی؟

من نمیدونم تو دلت چی میگذره ولی حاضرم قسم بخورم ب اون لحظه ای ک کلی درد میکشی و چشمات پر از اشکه، خدا تو رو میبینه " خدا بی دلیل خواسته ای رو تو دلمون نمیذاره "
دقیقا تیکه کلام مادرشوهرم  چی... چی گفتی؟

مثلا نزدیک عروسیم بود، تهیه پارچه های ملافه تشک به عهده خانواده پسره

چون ما قرار بود خود بالش تشک هارو بدیم،

مادرشوهر اصرار داشت که نه خانواده دختر خودش بالش تشکش رو پارچه میخره میکشه رسم اینه

درحالیکه جفتمون تو یه شهر کوچیک بودیم رسمش یدونه ست 

برای اینکه کمتر خرج کنه رسم رو میخواست عوض کنه😏😂

منم بار اول چیزی نگفتم، ولی دفعات بعد که مطرح کرد گفتم نه مامان طرف پسر میخره

برای دخترخاله هام و پسرخاله هام هم طرف دوماد خریدن

دیگه انقد خودمو زدم به اون راه که بلاخره نتیجه داد...

هرچند موقع خرید ناراحتم کرد و با اخم و تخم و بدون حرف زدن باهام رفت، ولی غلط کرده میخواسته ۶_۷ تومن پول پارچه رو هم بندازه گردن خانواده من...

بدترین توهینارو میکنن هیچی نمیگم جرئت انجام دادن هر کاری رو دارن دلم نمیخواد اینجوری باشه همشم بخ ...

چه بی ادب واقعا سعی کن حقتو ازشون بگیری وای چه آدمایی 

آخه تو غریبه نیستی دیگه تو خونه زندگیشونی چجوری انقدر بی فکرن 

عقد هستی؟

اگه شوهرت خوله و مثل اونا نیست کاش زودتر عروسی کنی و کمتر ببینیشون کلا سعی کن تنها گیرت نیارن با شوهرت باش کنار خودش

یه صلوات مهمونم کن🥲🌹
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687