باشوهرم رفت حموم یهو صدای بدی اومد صدای گریه ش بلندشد
فک کردم خدایی نکرده اتفاق بدی افتاد براش خیلی صداش زیاد بود باسرخورده بود زمین
منم باردارم خیرسرم کمرم وپاهام درد میکنه یکم دراز کشیده بودم یهوترسیدم دوییدم سمت حموم شوهرم میگه هیچی نیس یه لیوان آب بیار براش
اخه اسکول بچه بامخ خورده زمین بد میخای آب بدی
منم از حموم اوردم بیرون حالا هی داره زر میزنه ک بچه رو خار کرده بد بارش اورده...
تاوقتی ک اعتراضی نکنم یا عصبی نباشم همه چی خوبه امان از روزی ک من حالم یکم بد باشه یا بداخلاق باشم کلا یه ادم اشغال میشه