ما رابطه ای نداریم که کات کنم صرفا پیشنهاد داد
از طرفی می بینم اطرافم همچین موردی نیست و نخواهد بود ک ملاک من داشته باشه
از طرف دیگه چشمم از رابطه این جوری ترسیده
می ترسم باز بخوام اون روزای تلخ و تاریک تجربه کنم
هنوز که هنوزه من نتونستم از ته دل بخندم
سلام وقت خوش
فکر میکنم شما اون رابطه قبلیت سایه انداخت روی کیی فعلیت ...
شدیدا پیشنهاد میکنم که کتاب نیمه تاریک وجود را بخونین ...
سایه های شخصیتی را بشناسین...
مثلا خود من یکی از سایه هام این بود که افرادی را جذب میکردم مثل پدرم ...بعد میخواستم طبیب شون باشم! مثل طبابت برای پدرم ...
چون من همیشه در نجات پدرم ناموفق بودم و پدرم معتاد بود!
این میشا سایه! نمیخوای معتاد و مشکل دار جطدب کنی ولی دقیقا جذب میشه!
در مورد کیس جدید:
اگر قسمت تاریک وجودت بر تو سایه ننداخته بود، قطعا تشکر میکردی از تعریف هاش ...ولی ولی ولی خط قرمزهاتم دیکته میکردی در صحبت های روزهای بعد و کلا مدلی که میخواستی را دیکته میکردی به جای اینکه در مقابل تعریف، بزنی تو برجک طرف!
حالا هم چیزی نشده ها ...
هییییچ وقت خودت را سرزنش نکن...
این کاری که کردی بهترین چیزی بوده که به ذهنت با همون مقدار اگاهی که داشتی بوده ...
ولی اگاه تر شو و بهتر شو برای روابط آینده
نمیه گمشده رو وقتی پیدا میکنی که بفهمی تو نیمه نیستی کاملی اینو تجربه کردم که میگم
نزدم تو برجشکش چون خیلی هولانه تعریف کرد بارها
من اولش تشکر کردم ولی بعدش به قول شما خط قرمزم مطرح کردم
علت این رفتار به خاطر احساس ناکافی بودن دائمی خانوادم و اطرافیان هست
به خاطر همین واکنش مناسبی در این جور مواقع ندارم
کتابی که گفتید خوندمش
و اون طرحواره جذب ادم های مشابه اولین پارتنر و کسی که تا الان تنها ادم زندگی من بود رو تا حدودی رفع کردم
ولی حس می کنم یه جاهایی هنوز دچارشم
چرا حالا بگردی خودش میاد در خونه اتو میزنه
