برای شب یلدا زمان نامزدی من و خانواده م روحیه جشن و شادی نداشتیم
پدر شوهرم و عمه همسرم رسما گیر دادن که ما باید برای عروسمون شب یلدایی بیاریم و خانواده م رو در مقابل عمل انجام شده قرار دادن. اون موقع کلافه شدم از گیر دادنشون ( بخاطر شرایطی که خودمون داشتیم) ولی آخر شب خیلی خیلی ازشون ممنون شدم که اون شب رو که قرار بود به تلخی برامون بگذره به یه شب خوب تبدیل کردن
در مورد عروسی هم همینطور. اصلا آمادگی برگزاری هیچ جشنی رو نداشتیم دقیقا باگیر دادن و اصرار پدر و عمه همسرم جشن کوچیکی رو برگزار کردیم که واقعا در تغییر روحیه و زندگی خانواده داغدارم بسیار موثر بود
بعدا که با پدر شوهرم صحبت می کردم و می گفتم اون موقع خیلی کلافه و ناراحت بودم ولی بعدا دیدم چقدر اشتباه می کردم گفتن می دیدم کلافه هستی و پسرم هم می گفت اصرار نکنید اما تجربه می گفت نتیجه این اصرار برای همه مون راضی کننده خواهد بود.