نمدونم ماکم توقع بودیم یاعروسای الان پرتوقع

به ما یه دختری معرفی کردن واسه داداشم  قبل از آشنایی به معرف گفته بود یه خونه سند بنامم کنن و یه سرویس طلا باید بخرن ما هم نرفتیم .

دقیقا 

من مادر همسرم یک بار خورشت مونده گذاشت جلومون و من برنج خالی با ترشی خوردم و یک هفته درگیر بیمارستان برای درد معده بودم که البته بخشیش اغراق بود 

دیگه بعدش غذای مونده هیچی جلوم نزاشت

وقتی تحویلت نمیگرفتن نباید میرفتی و کم محلش میکردی،این کارا چی بوده

کار خوبی میکنید عزیزم مهم آرامش جسم و روان شماست  

محبت و احترام همیشه باید دو طرفه باشه 

برام عجیب بود ، انتظار داشت وقتی می گه دیگه حق نداری بیایی خونمون ، برم التماسش بکنم! 😒😒😒 شوهرمم دو بار بدون من رفت بعد دید انگار تو یه موقعیتی گیر افتاده که هیچ کاری نمی تونه بکنه، انگار بیشتر خودش سبک می شد! دیگه اونم نرفت!  علی موند و حوضش! 

😔 آره واقعا

غذا مونو خودمون درست میکردیم کارای عقب افتاده هم اگه داشت ما عروسا انجام میدادیم