با مادرشوهرم حیاطمون مشترکه،هروقت مهمون دارم اونم میاد میشینه و هم تو کار من دخالت میکنه هم مهمونام.مثلا تا حالا چندبار خواهرمو ناراحت کرده که خواهرم قهر کرده از خونم رفته، یا مثلا چند روز پیش خواهرزادم۱۱سالشه اومده بود خونمون وقتی میخواست بره همش میگفت چرا روسری نمیکنی سرت. کلا تو همه کاری دخالت میکنه حتی تو کارای مهمونام.امروزم قراره خواهرام بیان دور هم باشیم. بنظرتون چطور بهش بگم که نیادش؟ میخواستم مستقیم بهش بگم ولی همیشه تا تاپیکا یکی هس ک باعث عذاب وجدانت میشه ک دو دل میشی. دوستان بگید چه کاری درسته؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
اوایل ازدواج باز نمیکردم یه بار دیدم رفت پدرشوهرم آورد اینقدر با هم زنگ زدند منم باز نکردم بعد دیدم شوهرمو آوردن با هم زنگ میزدن و با عصبانیت نگاه میکردن 🤣 بعدش گفتم سیم آیفون رو درآورده بودم بخوابم راحت. البته تو نگاهم یه حس بی تفاوتی بهشون میرسوندم
نگید چقدر بدجنسه ها. اگه خودتونم بودید کلافه میشدید اخه روزی دو سه بار میومد خونمون.
دیگه چندبار اینجوری گذشت و باز نکردم تا خودش دیگه کم کرد رفت و اومدش رو. دیروزم باز نکردم چون میخواست بیاد سک بکشه ببینه من تولد گرفتم یا نه. وقتی باز نمیکنم بعدش میپرسه یا تیکه میندازه من عکس العمل نشون نمیدم ولی کار خودمو میکنم