2752
2734
عنوان

از موقعی که نامزد شدم یه احساسی خعلی عجیب غریب دارم .....

| مشاهده متن کامل بحث + 521 بازدید | 40 پست
اون کم نمیزاره عاشق نامزدمم میگم یادم میره از همه دنیا غافل میشم ولی یهو یادم از خانواده داداش دوقلو ...

 

زود به زود میبینی شون دیگه ناراحتی نداره . قرار نیست که با ازدواج برای همیشه بری . فقط خونتون یکم دورتر میشه . هر وقت که دلتنگ شدی میتونی بری پیش پدر و مادرت 

منم همینه میخوام هردوشون رو در کنار هم داشته باشم...

ولی کم کم عادت میکنی...

روحیه ات رو قوی کن...

من اوایل حتی شب که بغل همسرم میخوابیدم یهو دلم برا مامانم تنگ میشد و گریه میکردم آروم...

یا اگر همسرم نبود دلم براش تنگ میشد..

سعی کن این وابستگی دو کم کم یه جوری کم کنی و اذیت نشی...

من حتی الان که اومدم خونه خودم گاهی بخاطر این موضوع خیلی سختم میشه...گاهی اوایل برای اینکه بهم سخت نگذره خودمو به زور خواب میکردم...


ولی الان حواس خودمو پرت میکنم...خودمو مشغول میکنم..

ذکر و نماز و دعا زیاد...

و سعی میکنم خودمو قوی و مستقل کنم..

الهی کم کم ازم بیرون بره این حس وابستگی..

میترسم دو روز دیگه نسبت به بچه ام هم همین باشم..

 الان خیلی بهتر شدم..

باید باهاش مقابله کرد...

تَوَکَلتُ عَلَی الله🌱فِی الواقع خداوند عِند رفاقت است☘️

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس .

2731
منم همینه میخوام هردوشون رو در کنار هم داشته باشم... ولی کم کم عادت میکنی... روحیه ات رو قوی کن... ...

وای چقدر احساس میکنم منم ازدواح کنم برم خونم سخته برام الان که نامزدم اینجوری سخته ولی باید باید حتما این حس از خودم دور کنم خعلی بده واقعن 

وای چقدر احساس میکنم منم ازدواح کنم برم خونم سخته برام الان که نامزدم اینجوری سخته ولی باید باید حتم ...

آره خوشی های زندگی رو تلخ میکنه و آدمو کم کم پژمرده میکنه...

ولی عادت میکنی..

استرس نداشته باش بابا...

تَوَکَلتُ عَلَی الله🌱فِی الواقع خداوند عِند رفاقت است☘️
آره خوشی های زندگی رو تلخ میکنه و آدمو کم کم پژمرده میکنه... ولی عادت میکنی.. استرس نداشته باش باب ...

خعلی سخته ولی وقتی میری خونه خودت از خونه بابات میایی بیرون درسته الان مستقلی ولی باز حس میکنم هیجا مثلا خونه بابا نمیشع

نترس خواهر منم یه شهر دیگه ست . همش خونه ی پدرمه از ما که تو یه شهر هستیم بیشتر می‌ره و میاد 

نه ایشالله بتونم با پسند از زندگیمو اینجا شروع کنم بهتره برام 

نامزدمم گفته نیاد تهران تا دوسال زندگیش شد که بهتر نشد میره یه شهر دیگه منم باید پسنداز   کنم 

خعلی سخته ولی وقتی میری خونه خودت از خونه بابات میایی بیرون درسته الان مستقلی ولی باز حس میکنم هیجا ...

آره ولی خونه خودت هم طوری میشه بهش وابسته میشی...

میخواستم برم مسافرت انقدر سخت بود برام از خونه خودمون دل بکنم مثل اینکه دلتنگش میشدم..


کلا سعی کن وابسته هیچ کس و هیچ چیز نشی...


شما بسم الله بگو و با این روحیه ات مقابله کن...راحت میشی


تموم اینایی که برای دوستان گفتی خوندم منم دقیقا همین حس ها رو تجربه کردم..

منم تک دخترم و دوتا داداش دارم.. 

و کاملا وابسته...

حتی بعضی شبا کنار مامانم میخوابیدم و بغلش میکردم...دختر بزرگگگگگ بودمااااا

شما هم میتونی کم کم این حس رو از خودت بیرون کنی

الهی خوشبخت و عاقبت بخیر باشی

تَوَکَلتُ عَلَی الله🌱فِی الواقع خداوند عِند رفاقت است☘️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687