منم همینه میخوام هردوشون رو در کنار هم داشته باشم...
ولی کم کم عادت میکنی...
روحیه ات رو قوی کن...
من اوایل حتی شب که بغل همسرم میخوابیدم یهو دلم برا مامانم تنگ میشد و گریه میکردم آروم...
یا اگر همسرم نبود دلم براش تنگ میشد..
سعی کن این وابستگی دو کم کم یه جوری کم کنی و اذیت نشی...
من حتی الان که اومدم خونه خودم گاهی بخاطر این موضوع خیلی سختم میشه...گاهی اوایل برای اینکه بهم سخت نگذره خودمو به زور خواب میکردم...
ولی الان حواس خودمو پرت میکنم...خودمو مشغول میکنم..
ذکر و نماز و دعا زیاد...
و سعی میکنم خودمو قوی و مستقل کنم..
الهی کم کم ازم بیرون بره این حس وابستگی..
میترسم دو روز دیگه نسبت به بچه ام هم همین باشم..
الان خیلی بهتر شدم..
باید باهاش مقابله کرد...