2733
2734
عنوان

کیا سزارین اختیاری انجام دادن یه سوال دارم ؟

| مشاهده متن کامل بحث + 218 بازدید | 34 پست
عزیزم خدا برات نگهش داره 😍منم شنیدم بی حسی بهتره چون بعد از بیهوشی کلی درد به آدم هجوم میاره 

ممنونم عزیزم ♥️

خدا نی‌نی شما رو صحیح و سالم بزاره بقلت و زیر سایه پدرمادر

خواهرشوهرم بیهوش بود مادرشوهرم می‌گفت دکتر گفته وقتی بهوش آمد دیگه نزارید بخابه😰

خیلی شل کردم 😅والا دکترا ناز و اداشون زیاد شده 

بله الان خواهرمنم یه ماه دیگه باید زایمان کنه فعلا به قول شما دکترش جواب قطعی نداده ولی ازپوله نمیگذرن نازمیکنن ولی آخرسرم قبول میکنن نگران نباش 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

اره همون روز. من بیهوشی امتخاب کردن چون از بی حسی میترسیدم

 ترس نداره ک

میری تشکیل پرونده. واریز پول. تعویض لباس. انژیوکد. ضربان بچه کنترل تا دکتر بیاد. قبل رفتن اتاق عمل سوند. اتاق عمل. بیهوشی. تمام

بهوش اومدم درد دادشتم گیج  نی نی اوردن شیر دادن خودشون من گیج بودم نمیفهمیدم. باز دوباره تو گیجی گفتم نی نی اوردن گذاشتن رو سینم حسش کردم. خلاصه هی نیمه بیهوش میشدم بعدم شکممو چندبار فشار دادن بعدم رفتم اتاقم. 

واس منه ترسووو بدترینش انژیوکد بود. شکمم فشار دادن درد داشتم

این مراحل من بود

20 اسفند1400. 8 صبح روز جمعه ای که از شبش از استرس خابم نمیبرد گوشیم زنگ خورد که ای کاش نمی‌خورد ای کاش اون جمعه رو نمیدیدم صدای پشت گوشی که با گریه گفت بیا که بابا حالش خیلی بده. لباس مشکی پوشیدم و رفتم و پارچه سیاه روی در دیدم و پدری که دیگه نبود.اون جمعه من مردم. از اون روز هر جمعه می میرم. خدایا متنفرم از تمام جمعه هات. خدایا از چیزی که می‌ترسیدم سرم اومد از من ک گذشت هیچکسو با عزیزانش امتحان نکن خدایا. خدایا میشه فقط یه روز پدرمو بهم برگردونی 😭خدایا دلم ازت پره ولی بازم شکرت. خدایا دومین نی نیمم گرفتی نمیدونم حکمتت چیه دلم شکسته ولی بازم شکرت 💔بابایی نی نی من ک خیلی دوست داشتی ببینیش اومد 💖 میدونم که از اون بالا واسش دعای خیر میکنی. دوست دارم🖤
اره همون روز. من بیهوشی امتخاب کردن چون از بی حسی میترسیدم  ترس نداره ک میری تشکیل پرونده. وا ...

مرسی عزیزم چقد دقیق توضیح دادی ولی فک می‌کردم سوند از آنژیو ترسناک‌تر باشه 😅

مرسی عزیزم چقد دقیق توضیح دادی ولی فک می‌کردم سوند از آنژیو ترسناک‌تر باشه 😅

قربونت ان شالله به سلامتی بیاد بغلت 

نه بابا سوند شل بگیری هیچی نیست 

20 اسفند1400. 8 صبح روز جمعه ای که از شبش از استرس خابم نمیبرد گوشیم زنگ خورد که ای کاش نمی‌خورد ای کاش اون جمعه رو نمیدیدم صدای پشت گوشی که با گریه گفت بیا که بابا حالش خیلی بده. لباس مشکی پوشیدم و رفتم و پارچه سیاه روی در دیدم و پدری که دیگه نبود.اون جمعه من مردم. از اون روز هر جمعه می میرم. خدایا متنفرم از تمام جمعه هات. خدایا از چیزی که می‌ترسیدم سرم اومد از من ک گذشت هیچکسو با عزیزانش امتحان نکن خدایا. خدایا میشه فقط یه روز پدرمو بهم برگردونی 😭خدایا دلم ازت پره ولی بازم شکرت. خدایا دومین نی نیمم گرفتی نمیدونم حکمتت چیه دلم شکسته ولی بازم شکرت 💔بابایی نی نی من ک خیلی دوست داشتی ببینیش اومد 💖 میدونم که از اون بالا واسش دعای خیر میکنی. دوست دارم🖤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687