( اگه تو کشور انگلیسی زبان یا دو سه زبانه دنیا میومدم):
- نه زبان انگلیسی میخوندم
- نه پشت کنکور میموندم
- نه به زور میبردنم مهمونی
- اختیار لباس پوشیدنم رو داشتم
- نه ترس گشت ارشاد رو داشتم
- نه جزو اموال پدر و شوهر بودم
- نه نصف شوهرم بودم
- نه برای خروج از کشور منتظر اجازه آقا بودم
- نه برای تمدید پاسپورتم نیاز به منت کشی و دستمال زدن آقا رو داشتم که بیاد تعهد محضری رو امضا کنه
- نه برای سر کار رفتن منتظر اجازه دادن یا ندادن شوهر بودم
- نه مجبور بودم داد و دعواش رو تحمل کنم، سریع زنگ میزدم پلیس
- نه مجبور بودم دوست دختر بازیهاش رو تحمل کنم، خودمم میرفتم دنبال خوشگذرونی ( این مورد دیگه به سیم آخر زدنه، معذرت میخوام)
و کلی نه های دیگه.
.
.
اینا حقوق انسانی وشهروندی معمولی هر کس هست، اینارو میداشتم. البته الان میگین تو خارج از کشور هم قوانین خودشونو دارن، که بعضا از نظر ما عجیب و غریبه، قبول دارم درسته. ولی لااقل حقوق اولیه انسانی و شهروندیشون سلب نشده و اونا رو هم دارن در مقابل مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسیشون.