نه مجرد بود و با همین همسرش ارتباط داشت.. انقدر زن آشغالیه که لنگه نداره عوضی یه جوری با لوندی با شوهر من حرف میزد که حالمو بهم میزد آخر یه دعوای سوری راه انداختم چنان سیلی بهش زدم که دلم خنک شد.. شوهرمم میگف خدا خیرت بده شر اینو از سر من کندی خر سری با رفیقم کار داشتم این زنیکه جواب میداد اعصاب منو خورد میکرد
خواهر رفیقم ی خواستگار داشت ک میگن خیلی دوست داشته ولی مادرش راضی نمی‌شده خلاصه دختره نامزد می کنع وپسرم‌ازدواج پسره صاحب ی دختر میشه ونامزد دختره‌توهمون دوران عقد تصادف میکنع ومتاسفانه ویلچری میشه‌ودختره ازش طلاق میگیره وپسرا ام تا میبینه تنور داغ زن‌خودشو با ی بچه معصوم وبیگناه طلاق میده عشقشو میگیره من‌نرفتم اون دوران عروسیش ولی دوست دیگم رفته بود میگع مگه چ عروسی واسش گرفته بودن پسره ب نسبت دختره خیلی پولدار بودن چ فایده این همه بی وفای وگناه کردن الانم سر ومر گنده صاحب دوتا بچه دارن زندگیشونو می کنند 😔😔😔😔
