بابام معتاده ، اعتیاد داره به مواد صنعتی
اعصاب و روانش بهم ریختس خیلی حالش بده کلیه و کبدش نابود شده از یطرفم روانی تر و وحشی تر شده
خودشم میگه دیگه خسته شدم میخام ترک کنم ( فکرمیکنه هیچکی از فامیلا نمیدونن درحالی ک همه میدونن)
بعد تو خونه چندروز خابید تا ترک کنه ولی نتونست
میگه باید برم بیمارستان ترک اعتیاد اونجا بستری شم چندماه
حالا یدونه پسرعمه دارم خر پوله فقط ی بدی داره خیلی حرف بازه
مامانم زنگ زد بهش گفت داییت معتاده فلان چیزو میکشه اون گفت اگه دایی بخادهمین الان میام میبرمش ترکش میدم
به بابام گفتیم بذار این بیوفته جلو
گفت نمیخام کسی بفهنه از فامیلام
اخه بابام خودش یمدت ریش سفید طایفمون بود خیلی غرور داره
نمیدونم چیکادکنیم😔