ببین در مورد اینکه از ته دل سنگ تموم بزاری، منم خودم واقعا برای مهمون اینجوریم، هر کسی بیاد تو خونم، هر چی داشته باشم میارم.
ولی بارها رفتم خونه خواهر خودم، مثلا از کربلا اومده بود، ما با برنامه رفتیم، ته جعبه شیرینی اورد، دو تا دونه شیرینی بود، من و شوهرم و دخترم، من از خجالت گفتم، من اصلا شیرینی برام ضرر.
یا یه بار از مشهد اومدن ، هیچ برای وعده غذا هم نرفتم، نه شکلاتی، نه نخود و کشمشی، خندید گفت، همه رو دیروز خانواده شوهرم خوردن.
و جالب بیاد خونمون، کافی یه چیز گوشش کم باشه، همون جا میزنه تو روی آدم.
مثلا ما بریم مشهد توقع ، دعوت و شام و ...
من الان دقیقا اسی رو درک میکنم، آدم،میگه یا من بی ارزشم، یا اون خیلی خودشو زرنگ میدونه.
یا یه بار یادمه، ما رفتیم، خودش گفت فلانی الان رفت، اتفاقی تو یخچالش دیدم اون مهمون قبلیش شیرینی اورده بود، برامون نیاورد، واقعا ناراحت شدم