بعد لحظه اخر گفت خانوم میاد زنگ زد گفت ما گفتیم ناراحت نمیشیم بالای سر....بعد حالا من همه چی اورده بودم ناهار خوردنی اون هیچی بعد اومدیدم خونه به شوهرم گفتم یعنی اونا نباید چیزی میاوردن خیلی خسیس بودن .گفت اخر لحطه گفتن میام وگرنه خانوم همکارم گفت ناهار میاوردم گفت مرد تو چه ساده هستی یعنی نمیتونستن پفک و چپیس تو راه بخرن شوهرم رفت تو فکر ....حتی بستنی تو راه خریدیم ما حساب کردیم....من سفر برم هیچی نخرم نبرم واقعا معذب میشم ....
دیگه متاسفانه بعضیا اخلاقشون اینجوریه حداقلش آدم دیگه قید رفت و آمد با اینجوری آدما رو میزنه
منکه دیگه باهاشون قطع رابطه کردم از خونه برنج برداشته بودم گوشت و مرغ خریدیم اونجا یسره میگفتن ما گشنمون نیست نون پنیر بخوریم میچسبه 🫤🫤🫤 شوهرم رفت جوجه خرید خانمش دلش نیومد همرو بده کباب کنه نصفشو نگهداشت میگفت فردا تو راه میخوریم فکن نفری ی سیخم نمیشد گوشت و مرغیم که خریده بودیمو نذاشتن درست کنیم مبادا که مجبور بشن پولشو بدن دادن زیر بغل خودمون اوردیم خونه تو خونه که حساب میکردیم کلا ۱۲۰۰ هزینه سفر کرده بودن ۴ نفر منو شوهرم ۱۰ تومن خرج کرده بودیم اونوقت خانمه تا ارنج النگو داره یعنی حالم از خساستشون بهم خورد بخاطر ۵۰۰ تومن پول هتل کلا جدا از ما راه افتادن رفتن
پسر قشنگم با امدنت زندگی مامان رنگ و بوی بهشت گرفت🩵
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!! من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
برای من که پیش اومد دفعه اول دونگی حساب کردیم پول سوییت دفعه بعدی گفتیم بریم گفتن اگه پول هتل ما م ...
من خودم وسواسم باید حتما دوش بگیرم مسواک زدن سرویس بهداشتی ب هرحال ی جایی لازمه شب اول گفتن بمونیم پارک ب اجبار قبول کردیم کل روزو گشتیم عصر من ب شوهرمگفتم بریم یجاییو اجاره کنیم بابا چیه مثل اواره ها گفتن ن دیشب خوش گذشت تو پارک فلان شوهرمم گفت حالا ی امشبو راه بیا فردا اول وقت یجاییو میگیرم بازم فرداش هی بهانه اوردن تا اینکه شب شد ب اجبار ما امدن هتل بخدا اصلا نوبت نرسید ما ی دوش بگیریم همشون رفتن حموم دوتا اتاق داشت رفتن خوابیدن منو شوهرم ساعت ۴ صب وقت کردیم ی دوش بگیریم وسط هال خوابیدیم اخرم سر ۵۰۰ قهر کردن
پسر قشنگم با امدنت زندگی مامان رنگ و بوی بهشت گرفت🩵
بعضیا خیلی عجیبن ما هم عید رفتیم سفر با یه خانواده ای قبلا سفر رفته بودیم خیلی ادمای خوش سفر و خوبی بودن ازشون خیلی راضی بودیم دوروز اخر سفر نمیدونم خانومش چش شد با ما رفته بود تو قیافه حالا اونا یه بچه چهارساله داشتن ما زنو شوهر تنها بودیم خرجا همه نصف نصف بود تازه ما بودیم که بیشتر اذیت میشدیم به خاطر بچشون.. ما تحمل میکردیم اون نمیدونم چرا تو قیافه رفته بود من اصلا به روی خودم نیاوردم که مثلا تو خودتو اونجوری بغ گرفتی نه حرفی نه خنده ای.. با شوهرش و بچش خوب بودا با ما اون مدلی بود اخر سر هم موقع خدافظی بغلش کردم گفتم خوش گذشت انگار نه انگار....
حالا من یه عمره دارم غصه اینو میخورم که خواهر جاریم اومد خونه ما یه روز موند کلا شبم خوابیدن ...
کپ کرده بودم فکر کن پاشده بود اماده شده بود اومده بود بیرون کنار خیابون مارو ببینه ماهم عجله داشتیم میخواستیم بریم یه تعارف الکی هم نزدن
حالا کلی کار دیگم کرده
ولی چون فامیل نبوده یا شخص مهمی تو زندگیم نیست برام مهم نیست
فقط 43 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
لطفاااا لایک نکنید ممنوووون🌼گاهی اوقات خیلی سخت میگذره در حدی که حس میکنی دفن شدی؛اما در حقیقت تو قراره به زودی جوانه بزنی دوم بیار چیزی نمونده...🌵🤍.! این شب صبح میشه بزودی✨ روزی که عضو شدم یعنی امروز برام یادآور روزای سخته... ولی من درحال تلاشم💪🏿8بهمن 1402📍خطاب به تمام خستگان جهان: باشد که اشک بعدی شما اشک شوق باشد❤ باردار نیستمممم تیکر رسیدن به هدفهمه☂️🌼
با ماشین شما یا ماشین اونا؟ یا هرکی با ماشین خودش؟ اگه ماشین از اونا بوده شاید واسه همین هیچی خرج نکردن. که البته اینم درست نیست . عادلانه اش میشه خرج بیشتر شما، خرج کمتر اونا. اگه هم با ماشین خودتون بوده که دیگه واقعا خسیسی شون رو نشون دادن