عزیزم منم همدرد تو بودم شوهر سابقم خیانت میکرد دست بزن داشت دهن بین بود مخصوصا از مادرش و خواهراش خسیس و بد دهن بود منم مثل تو عاشق بودم با یه نگاه مهرش تو دلم افتاده بود همینم بود که رو تحقیراش و کتکاش و دختر بازیاش چشمامو بسته بودم دور از جونت خودمو به خریت زده بودم ولی تهش خودم داغون شدم اعصاب و روان خودمو از بین بردم ب خاطرش حتی بعد از جدایی مونم دوسش داشتم و بازم به خاطر خودش و بچم حاضر بودم برگردم تو اون جهنمی که برام ساخته بود
خدا رو شکر کن که بچه دار نشدی جدا شو تا دیر نشده اگه مثل من با دوتا بچه طلاقت بده چی؟
جدایی خیلی سخته ولی بعدش با خودت میگی کاش زودتر جدا شده بودم اولش اذیتی بعدش راحتی