اینقدر دل شکسته م و داغوونم اشکام تو چشام جمع میشه و نمیریزه بغضم نمیترکه،،، بیذارم از این دنیا از این همه نقش بازی کردن جلوی بقیه دلم میخواد در و باز کنم برم بیرون بگم اهای مردم همسایه هاااا من خوشبخت نیستم من هیچوقت خوشبخت نبودم دارم خفه میشم زیر بار این زندگی، میگن انسان خودش زندگی این دنیا شو انتخاب میکنه خدااااا اگه هستی من گووووه خوردم بیدارم کن از این خواب کوفتی تا کجاااا ظلم تا کجا تحمل کردن اخرش چی میخوای بدی بهم خدا مدال بندازی گردنم نههه زیر یه مشت خاکم میکنن و ته جهنم،اخه من ۲۰ ساله چرا هزاران کیلومتر دور تر از خانوادم با ۲ تا بچه کوچیک زندگی کنم و اخرشم هر روز ادای دیوونه های الکی خوش و بازی کنم جلوی مادر پدرم و بگم شوهرم خیلی بهم میرسه
البته دروغم نیست خیلیییی زیاد بهم میرسه که زیر دست و پاهاش و مشتاش له میشم خیلیییی زیاد بدن و روحم و پاره پاره میکنه با حرفاش با فوشاش