گردش و بیرون می ریم همسرم پایه ست مسافرت هم می ریم هرازگاهی تعطیلات بشه به خانواده ها سر می زنیم
ولی انقدر دلم می خواد مثلا وسط هفته ساعت ۴ از سر کار بر می گردم پاشم شام برم خونه مامانم
یا یه مشکلی دارن تلفنی بهم میگه قلبم مچاله میشه نمی تونم کمک کنم مثل مرغ سر کنده می شم
یا مثلا امسال شب یلدا به چهار پنج نفر زنگ زدم دعوتشون کردم همه اشون با خانواده هاشون برنامه داشتن تنها موندیم بعدا عکسا رو دیدم خیلی برام سخت شد
تولد برادرزاده ام بود بچه ام گریه می کرد چرا ما تولد نیستیم و....
تا صبح می تونم هزار تا مثال اینشکلی بزنم