شوهر من اینجوریه که هیچ حرفی باهم نمیزنیم نهایت یکم ابراز علاقه کنیم ( اونم فقط آخر شبا )و یه اطلاعی راجب چیزی بخواد بهم بده یا نهایت یه درخواستی کنه
کلا از اینکه چه اتفاقاتی افتاده و خانواده اش چیکار کردن خودش چیکار کرده و چه جوابی داده و اینا اصلا بهم نمیگه از احساساتش راجب هر موضوعی که اتفاق میوفته بهم نمیگه حتی تصور کنید خواهر شوهرم به طلاق کارش کشیده بود بهم نمیگفت کل شهر و شهرستان خبر داشتن میگه خودتو دخالت نده نمیخوام اذیت شی و فکرت بره روش کلا تو خودش میریزه به این منظور که مثلا از من مراقبت کنه ( درجا خانواده اش هرچی بشه بهم میگن خودشون یا زنگ میزنن یا ببینن منو بهم میگن حتی حرف های همسرم راجب اون موضوع رو هم میگن اونوقت من اعصابم خورد میشه خوب چرا خودش بهم نمیگه که خانواده اش بهم بگن🤷🏻♀️) یه سری حتی سر همین موضوع طلاق خواهر شوهرم احساسشو پرسیدم نطزشو پرسیدم بهم هیچی نگفت بعد رفته بود جلوی مادر شوهر و جاریم حرف دلشو زده بود که نظرش چیه من حس میکنم این فقط برای رابطه ج باهامه و کار های خونه وگرنه منو اصلا نه از خانواده اش میدونه نه از رازدار هاش کلا هیچی بهم نمیگه ( اخبار خوشحال کننده و شاد خانواده شو میگه یا اخبار شاد خودشو ولی بحثی چیزی باشه اصلا )