اشهد خودمو ميخونم . ميرم غسل ميگيرم . كفن ميپوشم . به همه زنگ ميزنم ميگم هر بدي اي در حق من كرديد حلال ميكنم . حالا شماها ميخواييد منو ببخشيد ميخواييد نبخشيد . برام مهم نيست . بعدش ماشين بابامو برميدارم با تمام سرعت تو خيابون ويراژ ميدم .
میرم رلمو میبینم و بغلش میکنم و میبوسمش
خدایی همین اواخر که یسری اتفاقا افتاد پیش خودم گفتم خدایا من اینهمه صبر نکردم که اینطوری تمون شه من اونهمه چله و ختم نگرفتم که حسرت دوباره بودنش به دلم بمونه من هنوز حرفای دلمو جمعو جور نکردم که بهش بگم اونم کلی حرف داره میدونم
مگه این اتفاق بخواد بیفته یسری ادما مجبور بشن حرفای دلشونو بگن بسری هام هیچوقت نمیگن
جدی میگم میرم کربلا میشسنم وسط وسط بین الحرمین ک اون دوتا گنبد قشنگ تو چشم باشن اول تامیتونم گریه میکنم ن بخاطر اینکه دارم میمیرم بخاطر اینکه ازش بخوام بعد مرگم بیاد بالاسرم و بعدش همونجا میخوابم و منتظر میمونم
البته یبارم اینکارو کردم و همونجا خوابیدم تا اگ ی موقع مردم اونجا باشم ولی نمیردم
