از وقتی خبر فوتش بهم دادن یک آدم دیگه شدم
منی که از مرده میترسیدم
البته اول نمیخواستم برم بیمارستان و توی حال بد ببینمش ولی بعد به خودم آمدم برای گرفتن حلالیت رفتم پیشش
رفتم نترسیدم بلکه خیلی آروم بودم باهاش یه عالمه حرف زدم
کلا مراحل تدفینش هم نگاه کردم
و از قبل سرچ کرده بودم چه سوره های بخونم که غذاب قبر کم بشه
آیت الکرسی هم حفظ بودم ولی روم فشار بود نمیتونستم درست بخونم فقط تونستم سوره قدر بخونم