دختره خیلی زیاده خواه بود و فکرمیکرد شوهرش خوب نیست و براش ب اندازه خرج نمیکنه و همیشه در حال غر زدن و مقایسه کردن بود
در ماه ۳ تا کلاس آموزشی میرفت زبان_ نقاشی _ باشگاه_ خیاطی_ خطاطی_ کوزه گری_ معرق کاری و...
همه این کلاس ها مدرک گرفته بود
صبح تا شب در تفریح بود
شوهرش چندشیفت کار میکرد
ولی دختره خیلی غرغرو بود
پسره خسته شده بود و انگار از خداشم بود ک دختره قهر کرد و گفت طلاق میخوام
پسره رفت ک رفت، فکر کنم پسره میخواد ازدواجم بکنه