هر چه قدر که پدر مادرم سنشون بالاتر میره بیشتر میترسم که خدای نکرده زبونم لال از دستشون بدم .
همش میگم کاش من زودتر از اونا بمیرم و اونا رو از دست ندم که بی پناه بشم .
البته من متاهلم و خودم خانواده ی خودمو دارم .
اما هیچکس مثه پدر مادرم حاضر نیست از خودش بزنه به خاطر من . خودشو به آب و آتیش بزنه به خاطر من .همش نگرانم باشه . همه جا پیش همه هوامو داشته باشه خودشو به خطر بندازه به خاطر من . فقط پدر مادرم اینجورین .
و وقتی به نبودنشون فکر میکنم حس میکنم بی پناه ترین آدم کره ی زمینم
شما هم مثه من اینجوری هستید؟ 🥺