چهارشنبه شب باهم رفتیم بیرون
توی ماشین بحثمون شد
سر اینکه من گفتم خونه بخریم با پول وام ازدواج
اونم یهو گفت نه من گردن نمیگیرم انقد زود عقد کنیم
که بتونیم با وامش خونه بخریم
منم قاطی کردم گفتم از خداتم باشه
دیگه هی بحث کردیم
وسط حرفاشم گفت اره من هیچی ندارم مگه من
گفتم بیای زنم شی!!!!!!!
قضیه اینجوری بود که وقتی دوست بودیم من گفتم
یا رابطه رو جدی کن یا من میخوام برم اونم جدی کرد
وقتی این حرفا رو زد انقد عصبی شدم که بی خدافظی پیاده شدم بعدم این پیامارو بهش دادم از اون شب دیگه خبری ازش نیست حالم خوب نیست...